تطبیق دو شعر فاخر از سعدی و مولانا
شاید یکی از بهترین کاربردهای مظاهر طبیعت در ادب فارسی، انتقال معانی والا و انتزاعی از این طریق است. بنگرید به دو شعر فاخر از دو ادیب پرآوازه که هر چند در ظاهر، روش سیر و سلوک ایشان متفاوت است اما اهداف مشترکی داشته اند.
قصه جدایی انسان از ملکوت و بهشت اولیه، همواره یکی از موضوعات مشترک شاعران بوده است.
حافظ:
فاش می گویم و از گفته خود دل شادم     
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق   
که درین دامگهِ حادثه چون افتادم
سعدی:
یکی قطره باران ز ابری چکید         
خجل شد چو پهنای دریا بدید
مولانا:
بشنو این نی چون شکایت می کند   
از جداییها حکایت می کند
قطره باران: نمادی از انسان، اشاره به داستان هبوط آدم به زمین، جان بخشی به دیگر موجودات.
پهنای دریا: دریا و دنیای پهناور فراموشی و نیستی، دریایی که فردیت و هویت انسان را غرق و مدفون خواهد ساخت.
نی: انسان خالی و صاف بی آلایش.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین جستجو ها